-
مهندس خیار چین
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 22:47
تو ماه رمضون کارگر کم پیدا میشه رو این حساب این چند روزی که بیکار بودم مادر بنده امر فرمودند که بروم سر زمین کمک بابام و داداشم که این روزا سخت مشغول برداشت خیار یا به قول ما خیار چینی هستند. بنده یک دایی دارم که ایشان بسیار شوخ و تیکه پران هستند و از هر موقعیتی استفاده کرده و آدم را مرد الطاف عالیه قرار می دهند و تا...
-
درد دل
دوشنبه 1 مهرماه سال 1387 23:53
به نظر میاید که هیچ چیز نمی تواند مرا آرام کند حتی صدای آب حتی صدای خوش زنی در پشت یک نقاب حتی خیال خواب تو گو که قلب من از پا فتاده است گویی که دست در دامن سودا نهاده است با هر تپش به سمت فاجعه پا نهاده است قلبم چه ساده است هی می زنم نفس که قوایم فزون شود چون می رسد نفس به نفس سر نگون شود یا این چنین نشود آه درون شود...
-
یاد من بمونه
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1387 00:07
یاد من بمونه ، درسایی که از زندگی میگیرم یادم بمونه! برای اینکه واسه هر کدوم از اون درسا بهایی دادم و غرامتی پرداختم شما هم سعی کنید یادتون بمونه!!!
-
اولین تجربه حرفه ای من(cnc)
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1387 18:51
سی ان سی یعنی کنترل عددی با کامپیوتر که از سه بخش مکانیک ، برق و کامپیوتر تشکیل شده . دستگاه های سی ان سی این قابلیت رو دارن که به صورت هوشمند و برنامه پذیر بعضی کارهای پیچیده رو با سرعت بالا انجام بدن. بذارید بقیه رو توی شکل نشون بدم. شاید پیش خودتون بگید این قوطی ها دیگه چیه با اینا چی کار میشه کرد ؟به چه دردی می...
-
....
جمعه 22 شهریورماه سال 1387 23:27
از اون بالا وقتی داشت زمینو نگا میکرد یادش اومد اون روزای سخت!!! یکی از ما هم پرواز کرد! بابک همیشه پیروز باشی!
-
قانون بقای حرف و عمل!
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1387 18:20
عارضم خدمت همه دوستان که بنده بعد از تحقیقات گسترده در طول بیست و پنج سال زندگی به یک سری نتایج عملی و عملی رسیده ام و خواستم که اون رو با دوستان در میون بذارم. خدا چی می دونه شاید ما هم مثل انیشتین شهره عام و خاص شدیم . بعله بعد از بور خوردنای بسیار با انواع اقسام آدمها تونستم یک فرضیه واسه خودم در بیارم عنوان این...
-
تفاوت پسرها و دخترها
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1387 23:02
در ابتدا از خواهران مکرمه و محترمه عذر خواهی می کنم اما پسرها و دخترها چه جوری از عابربانک پول می گیرند؟ اگر فکر می کنید روشهای آنها برای انجام این کار یکسان است بهتر است ادامه مطلب را بخوانید ، شاید نظرتان عوض شد پسر ها: 1- با ماشین به بانک می روند،اتومبیل را پارک کرده و پس از خارج شدن ا ز آن ، خودشان را به دستگاه...
-
شیخ موسی
جمعه 15 شهریورماه سال 1387 12:27
آب مایع حیاط است من خودم دیدم که گاوی داشت آب را می خورد
-
پیر در معیت اصحاب کهف
یکشنبه 27 مردادماه سال 1387 09:53
در کتب تاریخ و در باب سنه هشتادوهفت همانا تاریخ نگاران نقل و قولی نموده اند بدین قرار : خواجه کوروش بن تقی ابن علی جان را سرایی بود در بیشه ای سرسبز که اطراف آن بیشه را کشتزارهای پهناور در بر گرفتی و تا چشم کار می کرد غیر از آن روستا ، آبادی دیگری هیچ پیدا نبودی . مردمان را از آن کشت زارها بسیار حاصل بودی و پیر ما نیز...
-
جوجه کبوتر زشت!
شنبه 19 مردادماه سال 1387 22:19
این داستانی که میگم ازجایی اقتباس نشده و ربطی هم به هیچ برنامه کودکی نداره! داستان از این قراره : یکی بود که یکی نبود! یعنی هرچن یکی بود ولی چنتا بود .زیر گنبد کبود یه روستایی بود که اسمش بود بیشه سر! یه روز و روزگاری توی این روستای قشنگ ما یه جوجه ای بود.این جوجه قصه ما خیلی زشت بود اونقد که همه مسخرش می کردن . آخه...
-
بن بست فلسفی
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 09:20
خدمت همه دوستان عارضم که بنده دچار نوعی خلاء و بن بست فلسفی شده ام یعنی به تناقض رسیدم و همی روزاست که دس به یه کاری بزنم .نمی دونم چی جوریه که هر چی فکر می کنم نمیتونم بفهمم که آیا اول تخم مرغ بوده یا مرغ اگه مرغ بوده پس چی جوری در اومده اگه تخم بوده از کجا در اومده؟خلاصه اینکه آقا بدجوری حالم خرابه کسی هم نیست که به...
-
پیر ما و اختراع دستگاه پرس مگس!
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 18:40
حکایت کرده اند که روزی خواجه ما سر در گریبان خویش فرو بردی و سخت اندیشه می کردی . کس از مریدان درنمی یافت که خواجه آیا به چه می اندیشد و چه چیز او را اینگونه به خود مشغول داشتی . چه که اینها اسراری است مگو و کس را یارای دانستن آن نیست که آسمان بار امانت نتوانست کشید /باری قرعه کار به نام خواجه زدند خواجه با خود چنین...
-
پیر و دانشکده
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 10:20
پیر ما روزگاران زیادی را بر مسلک صوفیان می بود چنانچه در جیک ثانیه طیر العرض می نمود.و عجائبٌ غرائب بسیار داشتی که جز از او بر نمی آمد و بر مسیر طریق تا بدانجا رسیدی که نه عاقلان را عقل را مدار بودی و نه عاشقان را دل قرار.گذشت و گذشت تا اینکه پیر ما در کسوت اهل دانش همی قرار گرفت و در مکتب خانه فردوسی مشهد به فراگیری...
-
جوجه اردک های هلندی
شنبه 12 مردادماه سال 1387 00:41
جوجه هایی که تازه دارن از تخم در میان بعضیها از تخم در اومدن و بعضیهام در تقلای شکوندن پوسته تخم با ضربات مداوم نوک که صدای نوک زدنشون به پوسته رو میشه شنید. اونایی که در اومدن ، خسته از تلاش طاقت فرسای چندین ساعته ! و این هم مادرشون! این یکی هم که خیلی بهم وابسته شده یکی از همون جوجه هاس که دو روزی ازش گذشته. آقای...
-
این کاسپیان که میگی یعنی چی؟
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1387 15:14
دریای کاسپیان یا دریای خزر دریای کاسان که به اشتباه دریای خزر نامیده می شود به همراه دریای سیاه ، بحر آزوف ، دریاچه آرال ودریاچه های اطرا ف آن در ازمنه گذشته و دورانهای قدیم زمین شناسی جزء دریای مدیترانه فعلی و فیروزه قدیم بوده است. در اطراف آن آثار سنگهای ماقبل دوران اول زمین شناسی به چشم می خورد.شکل گیری اصلی دریای...
-
پیر و بالشت!
شنبه 5 مردادماه سال 1387 14:04
پیر ما اندر سرای محقر خویش از دار دنیا هیچ نداشتی الا دو بالشت. بر این دو بالشت روکشی بودی سپید رنگ با گلهایی آبی و نارنجی و سبز چون مرغزاری نزه!که در گذر هفته ها و ماهها و سالها ،گرد و خاک بر آن نشستی و به غایت چرک شدی و نیز مادری داشت به غایت مهربان که هرزگاهی روکش بالشتها را التفات نمودی و از هر چه چرک وکثافت می...
-
دنیا و مافیها!
شنبه 5 مردادماه سال 1387 13:58
دنیا و ما فیها در چه خیالند شاید به این فکر می کنن که ما در چه خیالیم فکر می کنین الان خدا داره به چی فکر می کنه شاید اونم به این فکر میکنه که ما به چی فکر می کنیم .خودت چی فکر می کنی؟به نظرت ما به همون چیزی فکر می کنیم که همه فکر می کنن.اصلا ً شما تا به الان فکر کردین .فکر کردین که مثلا ًچرا پشه ها منتظر نمی شن که ما...
-
من و بابک و سگ!
شنبه 5 مردادماه سال 1387 13:53
اندر حکایات آورده اند روز و روزگاری خواجه کوروش بن تقی بن علی جان ملقب به باریک الدوله به همراه خواجه بزرگوار بابک بن تقی بن عباس ،مشهور به عریض الدوله ،بر مسیر طریق همی راه می پیمودندی .دو ماه به بهار ماندستی و لیک هوا بسیار خوب مینمودی .سنه 86. آری اندر بادیه بیشه سر آب بندانی بود بسیار نغز که از سبزی و طراوت آن...
-
گرسنه!
یکشنبه 23 تیرماه سال 1387 16:28
در حالی دارم این نوشتار رو می نویسم که از فرط گرسنگی نای حرکت دادن انگشتام رو ندارم.ساعت حدوداً سه بعد از ظهر هستش .ساعت یازده و نیم که رفته بودم بالا از نهار خبری نبود ، یه ساعتی منتظر موندم باز هم خبری نشد ، خسته و کوفته اومدم پایین یعنی طبقه همکف که اتاق من و برادر کوچیکترمه.طبقه پایین همین یه اتاق رو داریم.با شکم...
-
سلام!!!
یکشنبه 23 تیرماه سال 1387 15:49
سلام هر کی واسه خودش یه دنیایی داره و هرکی توی دنیای خودش یه زیبایی هایی داره .من اومدم تا زیبایی های دنیای خودم رو با شما قسمت کنم. پس به امید دنیایی هر چه زیباتر!!! گلهای شقایق زرد تقدیم به همه شما!