ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

درد دل

به نظر میاید که هیچ چیز نمی تواند مرا آرام کند

حتی صدای آب

حتی صدای خوش زنی در پشت یک نقاب

حتی خیال خواب


تو گو که قلب من از پا فتاده است

گویی که دست در دامن سودا نهاده است

با هر تپش به سمت فاجعه پا نهاده است

قلبم چه ساده است


هی می زنم نفس که قوایم فزون شود

چون می رسد نفس به نفس سر نگون شود

یا این چنین نشود آه درون شود

کی می شود که غصه ها زِ دلم برون شود

نظرات 3 + ارسال نظر
م و سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:41 ب.ظ

سلام خیلی قشنگ بود اینو چند بار خوندم در مورد نظرم خیلی بی نقس حالو هوای یه دل شکسترو توصیف کردی البته اگه حدسم درست باشه
موفق باشی هموتن
بای

آره حدثت درست بوده ولی سعی میکنم که دفعه های بعد از چیزای قشنگتری بنویسم .خوب چه میشه کرد ناراحتی هم یک بخشی از زندگیه
در پناه حق!

خرمگس ) : شنبه 6 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:46 ق.ظ

امیدوارم هر چه زودتر غصه ها ز دلت برون شود
اما قدر غصه ها رو باید دونست چون قصه ی غصه ها مفصله!!!
در پناه حق!!

بله درپناه حق!!

سوفیا سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:17 ق.ظ

سلام بهتون تبریک میگم شعرتون خیلی عالی بود اینو یه دانشجوی ادبیات فارسی بهتون میگه پس خوشحال شید فقط پاره یکی مونده به آخر شعرتون از لحاظ وزن مشکل داره و بابقیه جور در نمیاد

خیلی ممنون
ادبیات مقوله جالبیه و اکثر دوستان من در دوره دانشجوی بچه های علوم انسانی و ادبیات بودن و من خودم با بچه های مهندسی زیاد حال نمی کردم ولی با بچه های ادبیات به قول بچه ها گفتنی عشق می کردیم خصوصا که همشون شاعر بودن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد