ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

بار مسئولیت

تابستانها موسم درو که میشد سر مزرعه زیر آفتاب گرم و سوزان مرداد ماه پدرم حرف های پدرانه اش گل میکرد. به راستی که هر کلمه اش خستگی کار را از تن آدم می ربود .

همه اش می گفت ای پسر پول در آوردن به این راحتی ها هم نیست . باید جون بکنی تا بتونی یه لقمه نون سر سفره زن و بچت بیاری.همه اش سعی کن در زندگی محتاج این و اون نباشی!

الان که دارم بعد سالها کلمه به کلمه اش را در ذهن نشخوار میکنم تازه میفهمم که عجب! زندگی سختی هایی هم دارد. آری طعم فقر را چشیده ام گرسنگی کشیده ام غربت دیده ام اما براستی مسئولیت باری گرانتر است.

دغدغه این روزهایم این است که به جامعه ام ثابت کنم برایش مفید هستم و نیز در شرکتی که کار میکنم هر روز به گونه ای باشم تا مدیر عامل متقاعد شود بودنم برای شرکت لازم است . مجبورم حتی بعد از ساعات کاری ام بر موضوع پروژه ها تمرکز کنم تا فردای کاری حرف ها و ایده هایی داشته باشم که ارائه دهم.

گویی تازه از گلویم فرو می رود این گفته پدر‌:

زندگی سخت است ای جان پسر!

نظرات 3 + ارسال نظر
وروجک ماجرا چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:54 ب.ظ

خیلی خوبه که دوباره برگشتی .

جایی نرفتم همین دور و برام
ممنون از اینکه به یاد ما هستین

... چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:17 ب.ظ

سلام خسته نباشی
وجه اشتراک اول همه پدر و مادرا اینه که با تمام وجود برای زندگی بچه هاشون زحمت می کشن
و دومیش اینکه بچه ها قدر زحماتشونو نمی دونن و نصیحتاشونو قدیمی و دست و پاگیر می دونن!
اما اگه روزی پدر شدی بدون که یک چیز سخت تر از اون مسئولیت در قبال اون لقمه نونی که سر سفره زن و بچه هات می ذاری هست و اونم احترام و محبت به اوناس حتی در اوج خستگی همون چیزی که من دردشو حس می کنم

خدا قوت مرد !!!

خرمگس شنبه 25 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:42 ب.ظ

قوت
الان قدراین روزاتو بدون که فکر کنم یکی از گذرایی باشه که ناب می شه وبعدا دلت واسش بی تاب!!!
منم موافقم با اینکه بیکاری بد دردیه و شخصا درد و خستگی کارو با آغوش باز می پذیرم
به نظر من آدم باید(با تاکید) عین چیز! کار کنه ولی روزی رسون خداس(خیلیا اینو نمی فهمن ما خوشحالیم که فهمیدیمم و امیدواریم بقیم بفهمن)

من که عاشق سختی هام اما تنبلی همیشه همراه من بوده و هست و همیشه باهاش در جنگ هستم اما هیچ گاه نتونستم کاملا پیروز بشم .هر چند به آسمون نرسیدم اما در عوضش از دانه و دام رها شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد