ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایرانی

یه روزی یه ژاپنی به یکی از دوستان ما گفت : یک ایرانی به تنهایی یک جهانه وقتی دوتا باشن میشن نصف جهان و موقعی سه تان دیگه هیچی نیستن.ببینم چند نفر معنی این جمله رو میفهمند . به همون اندازه من امیدوار خواهم بود که این جمله صحت نداشته باشه!

نظرات 12 + ارسال نظر
وروجک ماجرا دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:32 ب.ظ

منظورت از اینکه ببینم چند نفر میفهمند چیه؟ درد ما که تو فهمیدن این قضیه نیست تو باور کردن و البته حرکت کردن به سمت از بین بردن این قضیه س!اینم از اون چیزایی که باید به جای یاد گرفتن فرمولای یک کیلومتری یاد میگرفتیم!!!!!

احسنت!
امیدوارم کردی

سایه سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:23 ق.ظ http://http://nanevis-soroush.persianblog.ir/

وبلاگ مخالفت با سروش صحت و اندیشه هایش افتتاح شد . دیدارتان را و در کنارش پیشنهادتان را آرزومندیم

باهاس ببینم حرف حسابتون چیه؟

وحید سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ق.ظ http://sakhto-tolid.blogfa.com

کارت درسته

سلام وحید جان خودت درستی!

خرمگس سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:53 ب.ظ

ما که نفهمیدیم یعنی چی!!!
چون چند نفری با دوستامون فکر کردیم : )

ناامیدم کردین!
شاید با کامنتایی که گذاشتن به یه نتیجه ای برسید و یا اگر قبلن کار گروهی کرده باشید یا می کنید ببینید چه مشکلاتی وجود داره در کار گروهی!

وحید سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:56 ب.ظ http://sakhttolid.ir

با سلام خواهشمند است لینک ساخت وتولید را به گروه مکانیک ایران تغییر داده و ادرس ان رابه sakhttolid.ir تبدیل بفرمایید
لطفا پس از تعویض به ما اطللاع بدهید
با تشکر
http://sakhttolid.ir

باشد به روی چشم

خرمگس سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:56 ب.ظ

نه نه شوخی کردم چون دیدم تو پاسخ یکی از کامنتا خیلی زود امیدوار شدین خواستم ببینم به همون زودی هم نا امید می شین که دیدم حدسم درس بود راستش اینم از اون حرفاس که خیلی جای بحث داره و می تونه نتیجه های با ارزشی هم به دنبال داشته باشه اگه بدتون نمیاد من به شدت پایم که این مشکلات رو به چالش بکشیم. بای

من هم پایم اما پیشنهاد شما چیه ؟
صورت مساله خیلی ساده و در عین حال پیچیدس چرا ما ایرانی ها گار گروهی نمی کنیم و اگر هم بکنیم در بدو کار دچار مشکل میشیم و گروه از هم میپاشه . من از تئوری خوشم نمیاد یک پیشنهاد عملی بدین عملیاتی کردنش با من
بدرود

خرمگس چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:40 ق.ظ

اینم یه ویژگی بارز ما آدما که دائم دنبال عیب دیگرانیم
امان از این مردم!
اگر عشق بورزید، می¬گویند: سبک نظرید
اگر شاد باشید، می¬گویند: ساده لوح و پیش پا افتاده اید
اگر سخاوتمند باشید و نوع دوست، می¬گویند مشکوکید
اگر گناهان دیگران را ببخشید، می¬گویند ضعیف هستید
اگر اطمینان کنید، می¬گویند: احمقید
اگر تلاش کنید که جمع این صفات را در خود گرد آورید، مردم تردید نخواهند کرد که شیاد و حقه بازید.
در مورد نظر هم چشم!

به نظر میرسه من جمیع صفات قسمت دوم هر خط هستم در عین حال که قسمت اولشون رو دارا نیستم!

وروجک ماجرا چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:57 ب.ظ

ای ول که تو هم پایه شدی .
ولی عملیاتی کردن این چیزا به این راحتیام نیست . نه نمیخوام ناامیدت کنم (چون مثل اینکه زود ناامید میشی!!)ولی اینا یه کار پایه ای میخواد یعنی شروع کردن از دبستان ها و حتی از مهد کودکا . البته برای نسلای سوخته و طفلکی مثل ماهم میشه کار انجام داد ولی شاید ما هم یکی از وظایفمون این باشه که به اونا کمک کنیم تا وقتی میگن کارگروهی دنبال ریاست کردن و از زیر کار در رفتن نباشیم!!آآآآآآآآی که چقد دلم پره از دست این بلاها !!!! اولین پیشنهاد من: بریم کتاب بخونیم
موضوع کتابا: ۱)جامعه شناسی غرب(شناختن رفتارهای کاری و اخلاق اجتماعیشون و در اوردن تمام اینا به صورت یه الگو البته قطعا این الگو کامل نیست)
۲)روشهای تفکر
۳)درمورد اعتماد به نفس (البته هم فردی و هم ملی)

ای ناغلا تو هم کم وروجکی نیستی ها
من خیلی زود امیدوار و خیلی زود ناامید میشم از دیگران ولی از خودم هیچ گاه ناامید نمیشم مگر اینکه کمی خسته بشم ولی دست از کار نمیکشم
شاید یک روزی فرصت شد و تجربیات خودم رو در زمینه کار با بچه ها باهاتون در میون گذاشتم .
اما یک سوال: من که دارم در روستای بیشه سر زندگی میکنم و میخوام برا بچه محلام و همشهری هام و کشورم کاری بکنم چرا باید جامعه شناسی غرب بخونم منظرتون از خود باوری همین بوده!
با درست دیدن شرایط خودمون و دقیق شدن در اونها مسلما میتونیم به عیب و ایراد کارامون پی ببریم . مطمئنن غرب در ساختن فرهنگ و تمدن و صنعتش خیلی پیروز مندانه عمل کرده این یعنی که تونسته مشکلاتش رو حل کنه اما مشکلات ما از نوع دیگریه و راه و روش مخصوص به خودش رو داره شاید هم من منظورت رو خوب متوجه نشدم در هر صورت من با روشهای تفکر و اعتماد به نفس کاملا موافقم هر چند مشکل اصلی رو بیشتر در روش های تفکر مردم جامعمون میبینم چرا که تو این چهار سال مردم ما یه جورایی دارن اعتماد به نفس کاذب پیدا میکنن

خرمگس چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:56 ب.ظ

(وروجک حواست باشه، داری زیاده روی می کنی(می فهمی که چی می گم؟
ببخشید با شما نیستم خودش فهمید .
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:)راستی من برعکس شما فکر می کنم که جمیع صفات اول هر خط هستمم
نفهمیدم منظور وروجک از خوندن جامعه شناسی غرب چی می تونه باشه ولی ما اگه یه نگاه کوچولو بندازیم کلی کتاب می بینم که توش از کارگروهی و خلاقیت و اعتماد به نفس و ... داریم که نوشته ی غربیهاست. به نظر من جامعه شناسی غرب تا اینجا بدرد می خوره که دچار این آسیب نشیم که بخوایم عینا از روشهای اونا استفاده کنیم ارزشهای خودمون رو نادیده بگیریم!(همون بلایی که الان سرمون اومده)
شخصا بحث مشکلات کار گروهی رو در اولویت قرار می دم بد نیست که اونو آسیب شناسی کنیم و بعد هم دنبال راه حل بگردیم.

بله قابل توجه وروجک!

سوفیا پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 01:15 ق.ظ

سلام احتمالا اون ژاپنیه اتحاد مازندرانیا رو باهم توصیف کرده ترکارو دیدید تو جایی مثل دانشگاه چقدر متحدن همه جاباهم ترکی حرف میزنن من که تو تهران بزرگ شدم و حساسیتم باید کمتر باشه با شوق وذوق به طرف میگم مازنی هستی ؟بعد اونم با لهجه ی تابلوش انکار میکنه یا میگه بلد نیستم طبری حرف بزنم جدی شماها چرا اینطوری هستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

والا ما که مشهد بودیم از این خبرا نبود همه بچه ها به ما مازندرانی ها قبطه می خوردن و میگفتن چقد هوای همو دارین و قابل توجه شما همین مازندرانی ها توی دانشگاه فردوسی مشهد با کمک هم چندین حرکت اعتراض آمیز علیه دانشگاه به راه انداخته بودن که دانشگاه رو به زانو درآورده بودن ما اونجا حتی با مغازه دارای مشهدی هم مازنی صحبت میکردیم حتی چند تا از بچه های خراسان هم که خیلی دلشون میخواست تو اکیپ ما باشن مجبور شده بودن که مازندرانی رو کاملا یاد بگیرن و به این زبان هم صحبت می کردن

وروجک ماجرا پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:43 ق.ظ

ای بابا بد جوری زدین تو پرم . من اگه میخواستم اینجوری بگم که تو پرانتز نمینوشتم البته این کامل نیست(رجوع به کامنت قبلی) میگم یه عده آدم چه خوشمون بیاد چه بدمون بیاد و حسودیمون بشه!!!ازما دارن بهتر عمل میکنن . حالا چرا ؟؟؟؟
خوب همین رو اول باید بفهمیم. اصلا هم منظورم این نیست که بریم بلا یی که مثلا سر هنر و معماری و روانشناسی و ... اومده سر باقیمونده ش هم بیاریم .میگم به عنوان یک نمونه زنده غرب میتونه جایی برای تحقیق باشه که راههای رفته رو دوباره نریم . راستی اصلا هم زیاده روی نمی کنم . مگه چی گفتم؟؟) -:منظورم فهمیدی ؟؟؟اگه نفهمیدی دیگه تقصیر من نیست(((-:

بله این هم یک حرفی است که باز جای بحث دارد ولی برای آنکه دلتان نشکند باشد قبول!

سوفیا جمعه 26 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:06 ق.ظ

سلام شرمنده از اینکه توبحثتون دخالت کردم ولی من امسال تابستون تویه گروه کار کردم که به معنای واقعی گروه بود چون همه ی اعضا گذشت داشتن وصبور بودن ٬اعضای این گروه حدود ۲۳ روز باهم زندگی کردن وفقط به هدفشون فکر کردن وبا مشکلات بزرگ وزیادی دست وپنجه نرم کردن وبه مسئول گروه احترام گذاشتن یاولایتشو پذیرفتن
ما به هم اعتماد نداریم این خیلی بده

سلام بر شما
گذشت برای بیست روز قابل توجیه اما وقتی قرار باشه یک عمر با هم کار کنید یا چند سال و بحث پولم بیاد وسط اونوقت کسی سر قول و قرارش نمیمونه . همین تابستون امسال سر اعتماد کردن به کسی که اون رو گروه به عنوان ولی خودشون پذیرفتن پانصد هزار تومان ناقابل سرم کلا رفت بازم میگی اعتماد کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد