ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

دانشکده

رفتیم به دانشکده تا درس بخوانیم

تا علم بدانیم

فنی بشناسیم

تا هسته شکافیم

یک عمر بخواندیم کتاب و دلمان شاد

تا کی بنشینیم در محضر استاد

در محضر استاد نشستیم و همه هوش

تا که چه رسد گوش

در دل همه گفتیم که در پیش مرادیم

هی گوش بدادیم و ز کف هوش بدادیم

تا راز بدانیم

یک سال گذشت و خبر از راز نیامد

سال دگر آمد

باز هم بنشستیم به سالی دگر اما

در ذهن بسی حل نشده راز و معما

تا آنکه به آخر برسید دوره لیسانس

اما صد افسوس که در بر استاد

ما هیچ ندیدیم

جز بنز الگانس

آخر برسیدیم به این نکته که ای داد

در مملکت ما

علم و عمل و دانش استاد

رفته همه بر باد!

نظرات 8 + ارسال نظر
بابک.پ.25 یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 07:49 ب.ظ

سلام برادر محمد
چه شده است برادر شما را،
اینو قبلا خوندی واسه من، سوقات فردوسی مشهده نه؟
دست به خرمالو ها نزن تا من بیام، اگر در آبهای نیلگون خیلج نغرقیم جمعه اونجام، جواب اس ام اس هم همینجا دادم خبرا رو میام اونجا بهت می دم
بای بای

بیا که منم یه دنیا حرف دارم واست

وروجک ماجرا دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:35 ب.ظ

اینو هستم تا تهش ، ایول! این خانه از پای بست ویران است! افسوس !
فقط نمی دونم با این بازار مکاره چه میشه کرد؟هر کی میدونه به ما هم بگه خدا رو چه دیدی شاید پایه شدیم یه اتفاقی افتاد!!!

تنها راه چاره اینه که به قول یکی از دوستان به جای آن که بر تاریکی ها لعنت فرستیم هر یک شمعی روشن کنیم.
ما در بابل به اتفاق جمعی از صنعت کارهای باتجربه گروهی تشکیل دادیم برای ارائه و ساخت ایده های نو که اگر خروجی داشت بهتون اطلاع میدم

خرمگس دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:59 ب.ظ

آه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه (نمی دونم سوز و گدازش معلومه یا نه؟) راس می گی تو اون خراب شده که منم الان توش مشغول تحصیل علمم! هیچ خبری نبود،هیچی!اما محض رضای خدا ما که از این حرفا می زنیم کدوممون مردیم که بزنیم بیرون از اونجا و بی خیال مدرکش شیم؟ها؟ صراحت لهجه رو می بخشین ولی چش به هم می زنی می بینی که چهار سال گذشته و هیچ غلطی نکردی، هیچی! تازه بازی جدید در راهه، کنکور کارشناسی ارشد!که اگه مدرک اونم نگیری می گن بیسوادی. کلمون و پوک کردن .آخه یکی نیس بگه اون دکتر مهندسی که واقعا بلد نیست یه لقمه نون در بیاره و منظورم اینکه واقعا کار آفرین باشه نه د نبال اینکه ببینه کجا استخدامش می کنن به درد چی می خوره؟ به جز لای جرز دیوار؟؟؟

سوزشو قشنگ حس کردم!

سوفیا دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:14 ب.ظ

این شعرت از لحاظ اصول ادبی وحشتناک بود وزنش که بماند این شعرت رو اگه تودانشکده ما بخونی اساتید عزیز کم کم حکم مرگت رو صادر میکنن!!!!

متاسفانه من وقتی قات میزنم اصول مصول دیگه سرم نمیشه الته هدفم گفتن شعر نو بوده حالا این که چی از آب در اومده قضاوتش با شماست که اهل فنید حالا راستی راستی اینقدر وحشت ناک بود؟ لطفا نقد هایتان را برای آنکه سازنده باشد نه سوزنده! جزیی تر و مففصلتر بفرماید شاید در شعر های بعدی بهتر شویم
خوب شد که من توی دانشکده شما درس ادبیات نخوندم چه که در این صورت تا به الان ده بار من رو دار زده بودند

وروجک ماجرا سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:38 ق.ظ

بازم ای ول میگن : دانه معنی بگیرد مرد عقل ننگرد پیمانه را گر گشت نقل(این جواب بعضیا بود)
آره خیلی کار خوبی میکنی از کارایی که میکنی حتما بهمون خبر بده .

خودمم میدونم که خیلی ایول دارم!!

سوفیا چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:37 ق.ظ

سلام ببخشید مثل اینکه تندرفتم شما گفتید میخواستید شعر نو بگید اولا شعر نو حتی سپیدم وزن عروضی خاص خودشو داره ثانیا این شعرشمایه جاهاییش ریتم داره یعنی وزن متناوب داره یه جاهاییش موج نو واصلاوزنی نداره این مشکلم فکر کنم با مطالعه آثار شعرای قدیم وجدید برطرف بشه ان شاا...

ان شا ا...
اگر وقت شد حتما بیشتر مطالعه میکنم
یک روزی بایکی از همین هم رشته ای ها شما بحثمان شد سر شعر گفتن .ایشان میگفتن که دلیلی ندارد که همه شعر بگن و بیان همون حرفایی رو که مثلا حافظ و مولانا قشنگ تر زدن رو دوباره بزنن من گفتم که حکایت شعر گفتن همون حکایت بچه دار شدنه! گفت منظورت چیه گفتم همه که بچشون امام و دانشمند و انیشتین که نمیشه اما نمیتونی بگی به این خاطر بقیه حق ندارن که بچه دار شن و هر کی بچه خودشو با هر شکل و شمایلی و با هر کمبودی که ممکنه در جسم وروحش باشه مثلا ناقص العضو باشه و یا ناخلف باشه دوسش داره به همون صورت هر کی میتونه واسه خودش شعر بگه و اون رو تحویل جامعه بده ......

سوفیا پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:54 ق.ظ

بله من برعکس هم رشته ایم حتی به این اعتقاد دارم حرفای حافظ وسعدیم میشه با یه زبان جدید تحویل جامعه داد .اما به قول یکی از استادامون اراجیفو نه من خودم یه زمانی قبل از این که برم دانشگاه شعر میگفتم اما حالا واسه همین درگیری ذهنی مدت هاست حتی یه خطم ننوشتم شمام شعراتونو علاوه بر محتوای خوب باید سعی کنید بازبان فاخر تحویل جامعه بدید به خودم وشما میگم جامعه زباله دان حرف ها وافکار مانیست

بله کاملا درسته ولی چون خیلی صریح بود هضمش یه مقداری برام سخت بود

سوفیا جمعه 19 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:19 ق.ظ

چی خیلی صریح بود؟باعرض شرمندگی من متوجه منظورتون نشدم

هیچی فقط یه لحظه پیش خودم فکر کردم نکنه منم جزو اون دسته از آدمایی باشم که حرفام و نوشته هام ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد